کاتیــــــ ــا | ||
چقدر زلال است ارزوی وصالت هر روز و روز به روز بیشتر با اشک های چشم می شویم ارزوی پنجه زدن در شش گوشه ات را روز به روز دلم در حسرت این ارزوی خیس بی تاب تر می شود مضطر می شود... یک گوشه ی دلم خالی شده ست که جز با شش گوشه پر نخواهد شد... و چشم هایم جز با قاب گرفتن صحنه ی بین الحرمین ارام نخواهند گرفت... پاهایم جز با پا گذاشتن بر خاک ِ اسمانی کــــــــ ـــ ـــربـــــــ ـــلا گمشده ی خودرا نخواهند یافت... *** یا حــــــ ـــــــ ـــــــ ـســــــــــــ ـ ـ ـیـــــــــن..... هر روز محرم را هم روضه کربلایت را می خوانیم و باز... داغ عاشورایت تازه ست بازهم هزار حرف ناگفته وجود دارد که نه هیچ روضه خوانی تاب گفتن دارد و نه هیچ شنونده ای تاب شنیدن شاه ِ بی کفن... بگذار یک بار هم روضه هایت را در زمین کربلا بخوانیم...
نجوای 1: أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ. *** روضه نوشت: مگر به کربلا کفن... به غیر از بوریا نبود...؟ رو [ چهارشنبه 91/9/1 ] [ 10:53 عصر ] [ الهـه سـکــوت ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |